♣ ღهيولا توپღ ♣

ارائه دهنده لينك دانلود انواع رمانها

پست ثابت

سلام خدمت شما دوست عزيزي كه وارد وب من شدي

 تصاوير زيباسازي وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقي، روزگذر دات كام http://roozgozar.com   تصاوير زيباسازي وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقي، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  اين وب فقط مخصوص معرفي رمان هاي پرطرفدار،

گيراوردن لينك دانلود يه سري رمان ها و گاهي هم معرفي سريال

ها و فيلم هايي هستش كه از رو بعضي رمان هاي

محبوب خارجي ساختند.

همين ديگه!

دم همتونم گرم

باي باي

دانلود رمان دختري كه من باشم

دختري كه من باشمKiss

عكس و تصوير ﻧﺎﻡ ﺭﻣﺎﻥ :ﺭﻣﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻪ ﻗﻠﻢ :ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ۷۲ ﺣﺠﻢ ﺭﻣﺎﻥ : ۴.۴۹ ﻣﮕﺎﺑﺎﯾﺖ ...

ﻧﺎﻡ ﺭﻣﺎﻥ :ﺭﻣﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﻪ ﻗﻠﻢ :ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ72

ژانر: عاشقانه - اجتماعي

ﺧﻼ‌ﺻﻪ:
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﺮﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻬﺮﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻮﻓﻘﻪ ﻭ۳۰ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺗﺎﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ….

ﺣﺠﻢ ﺭﻣﺎﻥ : ۴.۴۹  ﻣﮕﺎﺑﺎﯾﺖ ﭘﯽ ﺩﯼ ﺍﻑ , ۱.۳۲  ﻣﮕﺎﺑﺎﯾﺖ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪ , ۱.۱۸  ﻣﮕﺎﺑﺎﯾﺖ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ ﺟﺎﻭﺍ , ۴۵۴  ﮐﯿﻠﻮ ﺑﺎﯾﺖ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ epub

تصاوير زيباسازي - جدا كننده پست

PDF

http://dl.romansara.com/Dokhtrai%20ke%20man%20basham(www.romansara.com).pdf

APK

http://dl.romansara.com/Dokhtrai%20ke%20man%20basham(www.romansara.com).apk

JAR

http://dl.romansara.com/Dokhtrai%20ke%20man%20basham(www.romansara.com).jar

دانلود رمان گرگينه ها نمي گريند

گرگينه ها نمي گريندYell

گرگينه ها هرگز نمي گريند

رمان: گرگينه ها نمي گريند

نويسنده: هدر ديويس

مترجمين : Unicorn – حميد يكتا - Filagond – كيارش شفيعيان

كتابي فانتزي درباره گرگينه ها
خلاصه:

نور مهتاي قدرت خاصي دارد. حتي در بوورلي هيلز،جايي كه تمام چيز ها چه حقيقي و چه تقلبي ميدرخشند چيزي جادويي درباره ي درخشش ماه كامل وجود دارد. باعث مي شود كارهاي ديوانه واري انجام دهيد كه در نور روشن روز حتي به ان فكر هم نمي كرديد ،نور مهتاب ميتواند به سادگي زندگي شما را عوض كند و همه چيز به سادگي تغيير كند.به عنوان مثال مهتاب را در يك شب مهتابي از اوريل گذشته در نظر بگيريد. باغ با جادوي ماه ميدرخشد. انرا تمام اطرافم احساس ميكردم . بسيار نزديك به خودم...

تصاوير زيباسازي - جدا كننده پست
PDF
حجم: 2 مگابايت
دريافت ها: 1930
تعداد صفحات: 161

دانلود رمان تراژدي

ネオン のデコメ絵文字تراژديネオン のデコメ絵文字

نام رمان : رمان نيمه حرفه اي تراژدي
نام نويسنده: Ghostwriter كاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر: تراژدي، درام، جنايي، معمايي و عاشقانه.

خلاصه:

اين رمان، فراز و نشيب هاي زندگي يك قاتل را شرح مي‌دهد. زني كه بيشتر دوران عمرش را براي اين كار تعليم ديده، زني سركش و استقلال طلب، بي رحم و خون ريز، كه زندگي انسان ها برايش پشيزي ارزش ندارد. استقلال و آزادي اش هميشه در مرتبه‌ي اول بوده و هست، و حالا زماني مي‌رسد كه براي به دست آوردن آزادي، ...

مقدمه و (قسمتي از متن) :

زندگي گاهي يك سياهچال است
چه بخواهي چه نخواهي، اگر كسي حكم كرده باشيد جايت همان جاست
در ميان ديوار هاي مرطوب و قرون وسطايش
در ميان حشرات موذي و كثيفش
سقف سرت كف كاخ يا كف زندان يكي‌ست
در آن ميان روز هايي مي‌رسد كه پشيماني
از عظمت سياهي كه اطرافت را گرفته مي‌ترسي
از رد پر رنگ خون روان از دستانت كه به جاي مانده از جان هاييست كه گرفته اي واهمه داري.
اما روز هايي هم مي‌رسد كه آن روح سركشت عصيان مي‌كند
از زخم هايي كه خورده اي
از جدال ناعادلانه‌ي روزگار
از ردِ…. عميق…. و….حقيرِ….خ*ي*ا*ن*ت!
و خدا نكند كه آن خ*ي*ا*ن*ت از جانب يك دوست باشد!
وجودت را به آتش كشيده، مغز و قلبت را از حركت نگاه مي‌دارد.

و وضعيت من درست همين است.
اما،
من كسي نيستم كه به همين سادگي تسليم شوم
چرخ گردون و دست سرنوشت تحت اوامر من اند!
و اين را هم بايد فهميده باشيد كه در قاموس من جزاي خ*ي*ا*ن*ت تنها “مرگ” نيست،
زالوييست كه ذره ذره جان قرباني را بگيرد…
ذره….ذره….
تا قطره‌ي آخر!

 تصاوير زيباسازي - جدا كننده پست

(دانلود)

http://dl.negahdl.com/20164/trajedi_negahdl.com_.pdf

http://dl.negahdl.com/20164/trajedi_negahdl.com_.apk 

دانلود جلد دوم رمان شيفت خون اشام

رمان شيفت خون اشام 2

نام رمان : رمان بيداري خون آشام

جلد دوم از مجموعه كيرا هادسون

به قلم : تيم اورورك

و با ترجمه ي عالي صبا ايماني

حجم رمان : ۳.۳۲ مگابايت پي دي اف , ۱.۰۸ مگابايت نسخه ي اندرويد , ۱.۱۲ مگابايت نسخه ي جاوا , ۱۹۸ كيلو بايت نسخه ي epub

خلاصه اي از داستان رمان:

شش ماه از برگشتن كي را از رگد كوو ميگذرد، بعد از تعريف كردن وقايع رخ داده در رگد كوو براي مركز فرماندهي، از آنجايي كه حرفهايش را باور نكردند از كار معلق ميشود. زماني كه به دنبال نشانه اي از حضور خون آشام ها و ومپايرس ها ميگشت، زني مرموز او را براي حفاظت از دختر ۱۶ ساله اش كايلا از دست غريبه اي كه در كمين اوست، استخدام ميكند…

قسمتي از رمان:

ـ كابوس‌ها چي؟
ـ هنوزم مي‌بينيشون؟
ـ آره.
دكتر رو به رويم نشسته بود و با دست‌هاي لاغرش پرونده‌ام را روي دامن پشمي‌اش نگه داشته بود. از پشت شيشه‌هاي عينكش با چشم‌هاي خاكستري روشنش به من نگاه كرد. چهره‌اش بد نبود ولي به خاطر موهاي بورش كه سفت و محكم به شكل گوجه‌اي بالاي گردنش بسته بود، چهره‌اش سخت و تقريبا عصباني به نظر مي‌رسيد. نمي‌توانست بيشتر از سي و پنج سال داشته باشد ولي به خاطر عينكش و جوري كه موهايش را بسته بود چهل و پنج ساله به نظر مي‌رسيد. به نظر آدمي شايسته و خشك و رسمي مي‌آمد ولي مي‌توانستم ببينم كه چيزي بيشتر از اين درمورد او وجود دارد.
از پشت لبه‌ي عينكش به من نگاه كرد و گفت:« هميشه يه جورن؟»
هرچند مي‌دانستم منظورش چيست ولي پرسيدم:« درمورد مامانم؟ آره اكثرشون درمورد مامانمه.»
مشتاق نسبت به هركلمه‌اي كه مي‌گفتم پشت سر هم سوال مي‌پرسيد. پرسيد:« اكثرشون؟»
تكرار كردم:« اكثرشون.»
پرونده‌ام را باز كرد و خودكاري از روي ميز برداشت:« بقيشون چي؟ اونايي كه درمورد مامانت نيستن؟»
ـ دكتر كيتس۱ من شش ماهه كه دارم ميام شما رو مي‌بينم. خودتون بقيشو مي‌دونين.
ـ خون آشاما؟
بدون اينكه چشم ازش بردارم گفتم:« آره.»
خودكارش را روي كاغذ نگه داشت و مصرانه گفت:« درموردشون بهم بگو.»
ـ چرا؟ چه اهميتي داره؟
سعي مي‌كردم كه عصباني نشوم. ادامه دادم:« تو كه حرفمو باور نمي‌كني… هيچكس باور نمي‌كنه. اين دليل اينه كه من اينجام، درسته؟ مركز فرماندهي مي‌خواد بدونه كه من ديوونه‌ام؟… مي‌خواد بدونه من صلاحيت اينو دارم كه دوباره به عنوان پلس تو خيابونا باشم. واقعا همه‌ي اينا به خاطر همين نيست؟»
با صدايي آمرانه گفت:« مي‌توني كارفرماهاتو به خاطر شك كردن بهت مقصر بدوني، كي را؟»
ـ البته كه مقصر مي‌دونمشون. اونا كسايي بودن كه منو فرستادن رگد كوو.
پرونده ام را ورق زد و گفت:« اينجور كه من دارم مي‌بينم تو خودت داوطلب شدي بري كي را.» بعد سرش را بالا گرفت و گفت:« كسي مجبورت نكرد.»
تشر زدم:« ولي اگه مي‌دونستم…» بعد حرفم را قطع كردم.
دوباره با همون صداي آمرانه گفت:« چيو مي‌دونستي؟»
ـ اگه مي‌دونستم خون آشاما به اون شهر هجوم آوردن اون پست رو قبول نمي‌كردم.»

تصاوير زيباسازي - جدا كننده پست

(دانلود)

دانلود رمان بيداري خون آشام از تيم اورورك با فرمت pdf 

دانلود رمان بيداري خون آشام از تيم اورورك با فرمت apk  

دانلود رمان بيداري خون آشام از تيم اورورك با فرمت java 

دانلود رمان بيداري خون آشام از تيم اورورك با فرمت jad

دانلود رمان بيداري خون آشام از تيم اورورك با فرمت java (پرنيان)

دانلود رمان بيداري خون آشام از تيم اورورك با فرمت epub 

دانلود رمان شيفت خون آشام

رمان شيفت خون آشام  

Image result for ‫رمان خوابگاه خون اشام‬‎

كيرا هادسون(Kiera Hudson) پليس تازه كار ۲۰ ساله اي است كه بعد از تمام شدن دوره ي آموزشي اش به شهر متروك و دورافتاده اي به نام رگد كوو (Ragged Cove) فرستاده ميشود، شهري كه زندگي اش را براي هميشه عوض ميكند. او در طي تحقيقاتش درمورد قتل هاي مخوف زنجيره اي، نبش قبرها، و مفقود شدن مردم پي ميبرد كه زندگي خودش هم درخطر است. كيرا بايد حقيقت را از زير خاك بيرون كشيده تا متوجه بشود چه كسي و يا چه چيزي پشت اين مرگ هاي وحشتناك است.

قسمتي از متن رمان Shifte Khon Asham :

اسم من كيرا هادسون است، بيست سالمه و هجده ماهه كه افسر پليس اداره ي هونشاير در جنوب غربي انگلستان هستم. به محض تمام شدن دوره ي آموزشي ام به شهر ساحلي رگد كوو (Ragged Cove) فرستاده شدم. شايعاتي درمورد سخت بودن شرايط آنجا شنيده بودم. البته فرستاده شدنم اجباري از طرف رئيسم نبود بلكه بخاطر پيشنهاد وسوسه برانگيزي بود كه به من دادند و من نتوانستم آن را رد كنم. مزاياي رفتنم به رگد كوو، جايي براي اقامت بصورت رايگان، كاري شبانه و به دور از مردم، و كمك هزينه اي به مبلغ پنج هزار پوند بود كه سالانه بطور يكجا پرداخت ميشد.وقتي به همكارهايم گفتم كه شغل را قبول كردم بعضي از آنها عصبي خنديدند و گفتند فشار كار درآنجا به قدري بالاست كه يك سال هم دوام نمياورم و نميتوانم آن پول را بگيرم. شرايط كاري ام به اين صورت بود: شيفت شب بودم و هرشب از ساعت هفت غروب تا هفت صبح فردا بايد سركار مي بودم. حالا كه به عقب نگاه ميكنم ميفهمم چرا دوستانم بعد از شنيدن قبول كار ابروهايشان را بالا انداختند و با تعجب به من نگاه كردند، ولي در آن زمان نميخواستم كه كار را از دست بدهم. فكر ميكردم كه اگر اين كار را كنم رئيسم را عصباني ميكنم و از طرفي هم نميتوانستم درمقابل وسوسه ي ارتقا درجه به بازرسي قرار بگيرم. بقيه ي تازه استخدامي ها هم ميدانستند كه رگد كوو شهري پرت و دورافتاده است و مايل ها با نزديكترين ايستگاه راه آهن يا بزرگراه فاصله دارد، آنها هم مثل من جوان بودند ولي بنظر ميرسيد بيشتر از اينكه نگران آينده ي شغلي اشان باشند نگران روابط اجتماعي خود بودند.
يك چمدان برداشتم، بيشتر لباسهايم را به اضافه ي يونيفرم جديد و شيكم را داخلش گذاشتم، لب تاپ قديمي و كهنه ام را برداشتم، از اتاق اجاره ايم خارج شدم و به سمت شهر متروكه رگد كوو رفتم. به وضوح آن روز را به ياد دارم، جاده اي كه به آن شهر ميرسيد خيلي خلوت و متروك بود. چند مايل كه از شهر خارج شدم آسمان پوشيده از ابر شد و شروع به بارش كرد. روز تقريبا به تاريكي شب شده بود. قطرات باران به شدت به شيشه ي جلوي ماشينم برخورد ميكرد، شدت بارش به قدري زياد بود كه برف پاك كن هم حريفشان نميشد. چراغ جلوي ماشينم جاده را روشن كرده بود ولي باز هم با احتياط مي راندم. چند بار مجبور شدم ماشينم را كنار جاده پارك كنم و نقشه اي كه گروهبان فيليپس در مدرسه ي نظامي بهم داده بود را چك كنم.

توضيحات كتاب :

– نام كتاب : شيفت خون آشام

– نويسنده : تيم اورورك

– مترجم : صبا ايماني

– تعداد صفحات : 162

تصاوير زيباسازي - جدا كننده پست

اينم لينك دانلود رمان به صورت PDF:

http://cdn.download.ir/?b=dlir-book&f=Shifte.Khon.Asham-www.download.ir.pdf

 اينم لينك دانلودش براي اندرويد:

 http://cdn.download.ir/?b=dlir-android&f=Shifte.Khon.Asham-www.download.ir.apk